۱۹ خرداد ۱۳۹۰

«الماسی برای فریب»؛ سناریو سازی یا نماد اقتدار وزارت اطلاعات؟

شبکه اول تلویزیون جمهوری اسلامی ایران شب چهارشنبه، 18 خردادماه، مستندی با عنوان «الماسی برای فریب» پخش کرد که در آن ادعا شده بود وزارت اطلاعات ایران توسط فردی به نام «محمدرضا مدحی» به تشکیلات اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور نفوذ کرده و «ایده دولت در تبعید» آنها را افشاء و در نطفه خفه کرده است. در اینجا ذکر نکاتی برای رد چنین ادعایی مطرح می شود:

نخست؛ ساخت چنین برنامه یا مستندی از سوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران همواره از یک الگوی ثابتی پیروی کرده است. در چنین مستندهایی معمولا تصاویری از جاهای مختلف قرض گرفته می شود و بعد گفتار متن یا به عبارت بهتر «سناریویی» برای آن تنظیم می شود که در این سناریو، سوژه اصلی که «جاسوس» یا « نفوذی» است، شخصیت اصلی و محوری آن به شمار می رود.

در سه دهه گذشته، تلویزیون دولتی ایران برای تخریب مخالفان جمهوری اسلامی به وفور چنی برنامه هایی را ساخته و پخش کرده است که معروفترین آنها «برنامه هویت» بود که دست اندرکاران آن سعید امامی، معاون وقت وزارت اطلاعات، و حسن شایانفر، از موسسه کیهان، بودند. هدف این برنامه نیز جاسوس معرفی کردن روشنفکران و نویسندگان بود و شخصیت محوری آن هم علی اکبر سیرجانی- نویسنده ایرانی- بود که در «خانه امن» وزارت اطلاعات زندانی شده بود و بعد در همان جا درگذشت.

در مستند «الماسی برای فریب» سوژه اصلی یعنی محمدرضا مدحی در جایی قرار دارد که بیشتر به «خانه امن» می ماند.

دوم؛ اما مستند «الماسی برای فریب» یکی از ناشیانه ترین برنامه هایی است که وزارت اطلاعات ایران آن را تهیه و یک سناریوی ساختگی در آن گنجانده است. در این سناریو، محمدرضا مدحی به عامل نفوذی وزارت اطلاعات در اپوزیسیون خارج از کشور معرفی می شود که با آنها «نشست های محرمانه» داشته است؛ نشست هایی که هیچ کسی از آنها خبر نداشته است.

بعد سازندگان مستند، تصاویری از این نشست ها پخش می کنند که از سوی مدحی فیلمبرداری نشده اند، بلکه تلویزیون های فارسی زبان مانند «صدای آمریکا» یا تلویزیون های فرانسوی زبان آنها را پخش کرده اند. با این حساب، بر خلاف ادعاهای مطرح شده، چنین نشست هایی محرمانه نبوده است چون تصاویر آنها بارها پخش شده و در سایت های مختلف اشتراک گذاری ویدئو نیز نیز در دسترس است. ضمن اینکه محمدرضا مدحی یکی از دهها نفری بوده که با ادعای مخالفت با جمهوری اسلامی در این نشست ها شرکت کرده است.

حرف های عجیب و غریبی نیز در این نشست ها زده نشده است چرا که در سه دهه پس از انقلاب بهمن 1357، اپوزیسیون خارج از کشور همواره خواستار براندازی جمهوری اسلامی بوده است و در این نشست ها بار دیگر بر آنها تاکید شده است.

مستندسازان «الماسی برای فریب» در سناریو خود از یکی از نشست های اپوزیسیون با عنوان «گوادلوپ 2» یاد می کنند که در آن نقشه سقوط جمهوری اسلامی ایران طرح ریزی شده است. سابقه چنین ادعایی نیز به نشست «گوادلوپ» در سال 1979 باز می گرد که در آن نمایندگان کشورهای غربی برای بررسی اوضاع ایران درگیر انقلاب، در جزیره گوادلوپ گردهم آمدند. بر اساس روایت تاریخ نویسان، این نشست تیر خلاصی بود بر پیکر نظام سلطنتی و عملا شاه را در موقعیت ضعیف تری برای مقابله با مخالفان قرار داد. اکنون جمهوری اسلامی ایران از کنفرانسی که به نفع انقلاب بهمن 1357 تمام شده است به عنوان امری مذموم یاد کرده و آن را شبیه سازی می کند تا اپوزیسیون را بدنام کند.

سوم؛ در صورتی که بپذیریم محمدرضا مدحی، «نفوذی» وزارت اطلاعات در اپوزیسیون خارج از کشور بوده است، پس باید در مسیر سناریوی نوشته شده که وی به خاطر آن خود را به خطر انداخته است حرکت کند. ولی نکته جالب این است که مستند سازان بر روی قسمت هایی از صحبت های وی صدای «بیب» گذاشته اند و آن را سانسور کرده اند. اگر وی نفوذی جمهوری اسلامی است چرا باید حرف هایش سانسور شود؟ چرا زمانی که مدحی تازه به اصل داستان خود می رسد کات های سریع باعث می شود که اساسا حرف درخور توجهی از وی شنیده نشود؟


در این مستند گفته می شود که آقای مدحی با جو بایدن، معاون رییس جمهوری، و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، دیدار کرده است ولی برای اثبات این ادعاها تنها به نشان دادن عکس های یک نفره بایدن و کلینتون اکتفاء می شود!

نکته مهمتر این است که مدحی در دو سالی که به خارج آمده بود با رسانه های مختلف فارسی زبان مصاحبه کرده بود و بعضا صحبت های تند و تیزی علیه مقام های جمهوری اسلامی بر زبان رانده بود، ولی در مستند «الماسی برای فریب» اساسا کوچکترین اشاره ای حتی به یکی از مصاحبه های وی نمی شود.

چهارم: در گزارشی که خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، از پخش این مستند منتشر کرده و حتی در خود این مستند، اشاره می شود که محمدرضا مدحی قرار بوده برای تشکیل دولت در تبعید به پایگاهی نظامی در «تل آویو»- پایتخت اسرائیل- منتقل شود ولی با تلاش «سربازان گمنام امام زمان»، نجات یافته و به داخل کشور انتقال یافته است. این بخش از مستند که بیشتر به یک نمایش جیمز باندی می ماند این گمان را تقویت می کند که آقای مدحی در یک کشور ثالث ربوده شده و برای بهره برداری، به ایران منتقل شده است.

با توجه به وضعیتی که محمدرضا مدحی در این مستند داشته و به احتمال زیاد در یک «خانه امن» وزارت اطلاعات زندانی است، به نظر می رسد که سرنوشت وی شبیه شهرام امیری شده که سال گذشته با استقبال معاون وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی وارد فرودگاه تهران شد ولی بعد رسانه ها و شخصیت های محافظه کار خواستار پاسخگویی اش به اتهام های جاسوسی علیه او شدند.

ظاهرا محمدرضا مدحی یکی از آخرین نمونه های کلاهبرداری سیاسی وابستگان به نظام جمهوری اسلامی باشد که قصد فروش اطلاعات ادعایی خود به سرویس های خارجی را دارند ولی از آنجایی که فاقد ارزش بوده و هیچگونه توفیقی به دست نمی آورند، این بار در دام وزارت جمهوری اسلامی افتاده و با تهدید و تطمیع، به بازیگر در خدمت وزارت اطلاعات تبدیل می شوند.

هدف جمهوری اسلامی ایران از پخش «الماسی برای فریب»، بی اعتبار کردن اپوزیسیون خارج از کشور، کاشتن تخم شک و تردید در باره ماهیت همه کسانی است که در دوسال گذشته به عنوان مخالف از ایران خارج شده اند، و همچنین منحرف کردن افکار عمومی از سالگرد انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری سال 1388 است که شدت برخوردهای نیروهای امنیتی با معترضان در این مدت، بسیاری را در داخل کشور به فکر براندازی جمهوری اسلامی انداخته است.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

۵ اردیبهشت ۱۳۹۰

جنجالی دیگر؛ این بار بر سر جنازه یک سردار شهید

در روزهای اخیر و در میان دعواهای رهبر و رییس جمهوری اسلامی ایران بر سر وزارت اطلاعات، جنجالی دیگر بالا گرفته است که مربوط به یافتن اجساد کشته شدگان جنگ هشت ساله ایران و عراق از سوی بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس است.

داستان از این قرار است که سید محمد باقرزاده، رییس این بنیاد اخیرا اعلام کرده است که جنازه عبدالحسین برونسی، فرمانده سپاه جوادالائمه، را پس از 27 سال از زمان شهادت او پیدا شده و به خانواده اش اطلاع داده اند.

اما پسر این «شهید» خواستار تکذیب خبر پیدا شدن جسد پدرش شده و استدلالی شاهکار و در عین حال خنده دار در رد آن مطرح کرده است. 

وی می گوید که پیدا شدن جسد پدرش نمی تواند درست باشد چرا که وی در آخرین دیدار خود گفته بود: «شک نکنید، جنازه من بر نمی گردد و اگر بعد از چند سال استخوانی آوردند و گفتند این مال من است، باور نکنید...!»

رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس هم عصبانی شده و گفته که «دست های مرموزی برای تقابل با نظریه رسمی نظام درباره کشف پیکر شهید برونسی» به کار افتاده است! اینجا

از نظر آقای باقرزاده، نظریه رسمی نظام در مورد پیدا کردن شهدا بر این اصل استوار است که اگر پلاکی همراه جسدی پیدا شد به معنی این است که متعلق به همان جسد است. وی حتی این موضوع را که برای اطمینان بیشتر آزمایش دی ان ای صورت بگیرد، رد کرده است.

حالا وسط این جنجال ها، سایت تابناک- وابسته به محسن رضایی- برای به تعالی رساندن مقام این سردار شهید، دروغ های شاخدار بهم بافته و ترک تحصیل وی در کلاس چهارم دبستان را ناشی از «روحیه ستیزه جویی با کفر و طاغوت» دانسته است. اینجا

تابناک گفته که این روحیه شهید، «از همان اوان کودکی با جانش عجین می گردد. کما اینکه در کلاس چهارم دبستان، به خاطر بیزاری از عمل معلمی طاغوتی، و فضای نامناسب درس و تحصیل، مدرسه را رها می کند.»

فکر کنید که این طرف 11 ساله بوده و بعد به این درک والای سیاسی رسیده است!!!


این اتفاق سبب شده تا کام مسئولان بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس تلخ شود و رییس آن گفته است که اگر خانواده شهید حاضر به قبول جسد و تایید هویت وی نشوند ما ناچاریم که وی را به عنوان شهید گمنام در دانشگاه فردوسی مشهد دفن کنیم. اینجا

اینگونه استدلال ها تنها بیانگر سوء استفاده مقام های جمهوری اسلامی از کشته شدگان جنگ ویرانگر ایران و عراق است که نشان می دهد آنچه برای آنها مهم است، نه مقام یک شهید بلکه امکان بهره برداری سیاسی و ایدئولوژیک از جسد وی است.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

۱ اردیبهشت ۱۳۹۰

اگر احمدی نژاد منتخب واقعی ملت است، چرا حق عزل وزیر ندارد؟


برکناری و سپس دخالت علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی برای ابقاء حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، در سمت خود تحلیل ها و تفسیرهای مختلفی در چند روز گذشته در پی آورد که حاکی از آشکار شدن اختلاف میان محمود احمدی نژاد با بالاترین مقام سیاسی و مذهبی نظام اسلامی است.

اما در این میان چند نکته مهم وجود دارد که باید بدان اشاره کرد. نخست اینکه، این رخداد، طلیعه رویدادهای بزرگتر و مهمتر در ماه های آینده است که با نزدیک شدن به انتخابات روز 12 اسفند مجلس شدت بیشتری خواهد گرفت. بر اساس این ضرب المثل که «سالی که نکوست از بهارش پیداست»، می توان در انتظار ماند که جناح به ظاهر یکدست اصولگرایان با چه سرعتی دچار شکاف شده و در آستانه انتخابات مجلس درگیری های سیاسی عمیقی را تجربه خواهد کرد.

نکته دوم اینکه، پس از انتخابات جنجال برانگیز 22 خرداد 1388، معترضان و رهبران مخالفان بارها بر تقلب در شمارش آراء و انتخاب غیر قانونی محمود احمدی نژاد پافشاری کردند. میرحسین موسوی و مهدی کروبی به طور مشخص از «مهندسی آراء» سخن به میان آوردند و خواستار ابطال نتیجه آن شدند.

آیت الله علی خامنه ای به عنوان فصل الخطاب در نظام جمهوری اسلامی یک تنه وارد میدان شد و اعلام کرد که انتخابات سالم برگزار شده و 85 درصد مردم به صورت پر شور در انتخابات شرکت کردند. وی، محمود احمدی نژاد را منتخب آراء 24 میلیون یا 63 درصد رای دهندگان دانست و خواستار پایان اعتراض ها شد.

هواداران دولت و رهبر در دو سال گذشته بر طبل رای 63 درصدی محمود احمدی نژاد کوبیدند و آن را به رخ مخالفان کشیدند. روزنامه کیهان نیز که این روزها شمشیر مخالفت با دولت احمدی نژاد را از رو بسته است، در طعنه به مخالفان، بارها رای کروبی را کمتر از آراء باطله دانست.

با این توصیف، رهبر جمهوری اسلامی تمام تخم مرغ های خود را در سبد احمدی نژاد قرار داد و در دو سال گذشته به شدت از «رییس جمهور منتخب مردم» حمایت کرد. انتظار می رود زمانی که فردی منتخب واقعی 63 درصد رای مردم است و نه برکشیده توسط نظامیان و ناشی از تقلب های گسترده در انتخابات، صاحب این اختیار باشد که بر اساس قانون اساسی، وزیران خود را منصوب و هر زمان که خواست بتواند آنها را عزل کند.

اگر رای آقای احمدی نژاد واقعی است و این «انتخاب مردم» از سوی جمهوری اسلامی روی سر گذاشته می شود، چگونه است که رهبر جمهوری اسلامی به خود حق می دهد تا وزیر معزول اطلاعات را به سر کار خود باز گرداند. مگر نه اینکه 63 درصد رای دهندگان، به محمود احمدی نژاد اعتماد کرده اند و او حق دارد بر اساس قانون اساسی در مورد کابینه خود تصمیم گیری کند؟ رهبر جمهوری اسلامی بر اساس کدام حق مانع انجام این اختیار می شود؟ آیا این حرکت رهبر جمهوری اسلامی ایران خط بطلانی بر ادعاهای دو ساله نظام جمهوری اسلامی ایران در مورد برگزاری انتخابات سالم و بدون تقلب در خرداد 1388 نیست؟

 آیا نباید از این رفتار سیاسی به عنوان شاهدی زنده بر این واقعیت استفاده کرد که انتخابات یاد شده، مهندسی شده از سوی آیت الله خامنه ای، سپاه پاسداران و نیروهای بسیج بود تا منتخب واقعی مردم روی کار نیایید؟ آیا رهبر جمهوری اسلامی به این اندیشیده است که دچار چه تناقض گفتاری و کرداری در حمایت از محمود احمدی نژاد و بعد وتوی تصمیم های وی شده است؟

به نظر می رسد محمود احمدی نژاد قصد داشته تا از این برگ برنده استفاده کرده و بالاترین اختیاری که یک رییس جمهور تاکنون داشته است را تحقق ببخشد. اما به نظر می رسد در حالی که خامنه ای بازی باخت- باخت را آغاز کرده است، محمود احمدی نژاد هنوز فرصت های دیگری در اختیار دارد تا نشان دهد آیا همچنان مهره کودتاگران است یا قرار است خود نقشی مهمتر در صفحه شطرنج ایران ایفاء کند.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

۲۶ بهمن ۱۳۸۹

«صانع ژاله »؛ قربانی کشته سازی حکومت؟

اعتراض های روز 25 بهمن در تهران و برخی از شهرهای ایران بیش از آنچه که همگان انتظار داشتند پر سر و صدا و از نگاه مخالفان دولت  یک «پیروزی بزرگ» محسوب می شود؛ چرا که بر خلاف تمام شعارها، تبلیغات و سخنان رسانه های دولتی و هواداران حکومت مبنی بر اینکه «جنبش سبز» مرده است، تظاهرات روز دوشنبه نشان داد که مطالبات مردم ایران همچنان باپرجاست و حکومت نمی تواند بار دیگر چشمان خود را بر واقعیات ببندد و باید هر چه سریعتر به این مطالبات پاسخ لازم را بدهد.

اما در این میان به ناگهان خبری به سرعت از سوی رسانه های دولتی و فرماندهان انتظامی در بوق و کرنا شد که یک دانشجوی بسیجی به نام «صانع ژاله» که در دانشکده هنر دانشگاه تهران تحصیل می کرد روز 25 بهمن به «ضرب گلوله منافقین» و یا به تعبیر سایت الف، وابسته به احمد توکلی، «آشوبگران اسرائیلی» کشته شد.

رسانه های دولتی در گزارش های کپی شده از روی دست یکدیگر، ویژگی های مشابهی برای این دانشجو بیان کردند و جملگی بر «حافظ قرآن بودن» وی و اینکه او «فرزند یکی از خانواده های متدین و مذهبی» است تاکید کردند. این رسانه ها همچنین اعلام کردند که قرار است روز چهارشنبه مراسم تشییع جنازه این دانشجو برگزار شود که به نظر من باید تمام معترضان و دانشجویان به طور یکپارچه و با نشان سبز در این مراسم شرکت کنند تا به همگان نشان دهند هیچ ارتباطی با این ترورهای مشکوک ندارند و اتفاقا حرکت و اعتراض آنها مسالمت آمیز است.

اما چرا این ترور مشکوک است و چرا نیروهای انتظامی که تمام راه ها را بسته بودند و در صحنه حاضر بوده اند نتوانسته اند «ضارب موتورسوار» را دستگیر کنند. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد رسانه های دولتی در پوشش خبر کشته شدن صانع ژاله دچار تناقض گویی های زیادی شده و به احتمال زیاد دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی مانند قضیه «بسیجیان شهید شده در جریان فتنه 88» دست به کار شده اند تا برای حکومت کشته سازی کنند.

بر خلاف سال گذشته که زمان زیادی طول کشید تا حکومت بر روی کشته شدن عده ای از بسیجیان و نیروهای امنیتی در جریان نا آرامی های پس از انتخابات تبلیغ کند، ولی در این زمان به فاصله کمتر از 24 ساعت خبر از کشته شدن یک «دانشجوی بسیجی» با نام و مشخصات کامل، ویژگی های شخصیتی وی و پیشینه خانوادگی اش داد تا به سرعت فضای رسانه ای را از مخالفان برباید و زمینه را برای برخورد شدیدتر با موسوی و کروبی فراهم کند.

در  این زمینه در حالی که خبرگزاری های دولتی از جمله ایرنا، فارس و مهر با قطعیت از بسیجی بودن صانع ژاله سخن گفته اند ولی برخی از سایت های اصولگرایان از جمله جهان نیوز گفته اند که وی «سابقه بسیجی دارد.» بدون تردید این دو مسئله با هم تفاوت دارد؛ فرق است بین کسی که بسیجی است و کسی که سابقه آن را دارد همچنان که بسیاری از بازداشت شدگان حوادث دو سال اخیر حتی حضور طولانی مدت در جبهه و یا «صحنه های انقلاب» داشته اند ولی بعد مخالف از کار در آمده اند.

دوم اینکه، خبرگزاری ایرنا روز سه شنبه، مصاحبه ای با فرماندار پاوه را بر روی خروجی خود فرستاده است که وی اطلاعاتی را درباره روستای محل تولد، خانواده  و برنامه تشییع جنازه صانع ژاله بیان کرده است.

صرفنظر از اینکه این خبرگزاری که خود را حرفه ای می داند ولی اخبار تظاهرات 25 بهمن را سانسور می کند، در متن خبر خود تناقض هایی را نشان داده است. در حالی که فرماندار پاوه در ابتدای این مصاحبه به صورت قطعی می گوید که صانع ژاله «با تيراندازي مستقيم منافقين به درجه رفيع شهادت نايل آمد» ولی در بخش دیگری فراموشکار می شود و می گوید: «تحقيقات 
كارآگاهان براي شناسايي ضارب و انگيزه قتل، از ديروز آغاز شده است.»

نکته مهم دیگر، محل کشته شدن این «دانشجو» است که خبرگزاری های دولتی بار دیگر به تناقض گویی مبتلا می شوند. در حالی که خبرگزاری ایرنا، محل کشته شدن صانع ژاله را «حوالی میدان انقلاب» اعلام می کند ولی خبرگزاری فارس می گوید که وی در «خیابان امیر اکرم» کشته شد!

به نظر می رسد که دستگاه های امنیتی با سناریو سازی قصد دارند تا زمینه را برای بگیر و ببند بیشتر و اتهام وابستگی موسوی و کروبی به نیروهای خارجی را فراهم کنند و با قتل های سازماندهی شده، معترضان را عوامل آشوب طلب و تروریست معرفی کنند. در این میان نیز قربانیان خود را از میان افراد سطح پایین در بسیج انتخاب می کنند که علاوه بر پشتوانه دانشجویی بتوانند توده های نا آگاه از عمق حوادث ایران را فریب دهند.

ولی بدون تردید بسیاری متوجه شده اند که این حنا دیگر رنگی ندارد و حکومت نیز نمی تواند با کشته سازی و تبلیغات دروغین تا ابد سر خود را مثل کبک زیر برف کرده و به سوت و کف عده ای هوادار مزدبگیر خود اکتفاء کند.


این هم داستانی از صانع ژاله در یکی از نشریات  روشنفکری «جنگ نرم»- اینجا
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

۱۲ بهمن ۱۳۸۹

مخمصه عجیب آیت الله خامنه ای در نمازجمعه 15 بهمن

آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در هفته های اخیر در مخمصه ای عجیب افتاده است. اوضاع داخلی ایران و  تحولات منطقه ای بویژه در تونس و مصر به رغم تحلیل های سفارشی ارائه شده از هواداران دولت و ائمه جمعه وضعیت دشواری برای حکومت یکدست پس از سرکوب های دوران انتخابات ریاست جمهوری رقم زده است.


آیت الله خامنه ای که در قبال درگیری های لفظی مقام های جمهوری اسلامی در هفته های اخیر سکوت معنی داری داشته است قرار است در نمازجمعه روز 15 بهمن ماه حضور پیدا کند. فارغ از اینکه هفته اخیر با روزهای پیروزی انقلاب بهمن 57 مصادف شده است و این ظاهرا بهانه حضور رهبر جمهوری اسلامی در این مراسم است ولی مسائل بسیار مهمتری وجود دارد که نیازمند اعلام موضع ولی فقیه جمهوری اسلامی است.

انتظار می رود که آیت الله خامنه ای بخش عمده ای از سخنان خود را به تحولات خاورمیانه و اعتراض های تونس و مصر اختصاص دهد و در ادامه تحلیل های سفارشی به ائمه جمعه مبنی بر اینکه این رخدادها ناشی از تاثیر «انقلاب اسلامی» است، محورهای تحلیل خود را به اثربخشی سیاست های نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه در منطقه استوار سازد و حرکت های اعتراضی در منطقه را ناشی از فساد رهبران تونس و مصر، سرسپردگی آنها به غرب و بویژه آمریکا، سرکوب اسلام گرایی و خیزش اسلامی در خاورمیانه معرفی کند.

وی که محمد حسن ابوترابی فرد، نایب رییس مجلس، او را «معمار جدید خاورمیانه» خوانده است سعی خواهد کرد تا با حمله به آمریکا و طرح آن برای «خاورمیانه جدید» در سال 2006، اعلام کند که اکنون خاورمیانه اسلامی شکل گرفته است. ولی هیچ اشاره ای به وضعیت سوریه، همپیمان اصلی ایران، که حکومت آن چون مصر و تونس از دیکتاتوری رنج می برد نخواهد کرد.

وی در ادامه به اختلافات گسترده در میان سران جمهوری اسلامی ایران نقب خواهد زد و پرخاشگری های آنها به یکدیگر در هفته های اخیر را خواست دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی ایران خواهد دانست و مانند 32 سال گذشته که جمهوری اسلامی همواره شرایط را «حساس» می داند خواستار وحدت میان مقام های جمهوری اسلامی برای مقابله با توطئه های خارجی برای ایجاد اختلاف در میان صفوف دولتمداران می شود.

اما احتمالا مانند دفعات پیشین از دولت احمدی نژاد حمایت جدی و سرسختانه ای نخواهد داشت تا به بدینوسیله رضایت سایر اصولگرایان که جملگی علیه احمدی نژاد متحد شده اند را جلب کند.

به نظر می رسد رهبر جمهوری اسلامی ایران شدیدا نگران وضعیت نابسامان اقتصادی و افزایش اعتراض ها در ایران و احتمال سرایت طوفان حرکت های مردمی در مصر و تونس به ایران است، لذا در گام اول سعی خواهد کرد تا جایی که امکان دارد این حرکت ها را به نفع جمهوری اسلامی مصادره کند و در گام بعدی فشار زیادی به دولتمداران وارد آورد تا اختلافات خود را علنی نکنند. از این روست که علی لاریجانی روز 12 بهمن در واکنش به تذکر یک نماینده مجلس مبنی بر چرایی عدم واکنش به نامه احمدی نژاد، گفته است: «عدم موضع‌گيری در مورد نامه احمدی‌نژاد به علت نهی رهبری بود».
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

۱ شهریور ۱۳۸۹

اظهارات اخیر خامنه ای؛ برهم خوردن بازی اصولگرایان به نفع احمدی نژاد

آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، روز یکشنبه در دیدار با «جمعی از دانشجویان» تلاش کرد تا چهره ای بی طرفانه در وقایع سیاسی ایران از خود نشان دهد ولی در لابلای سخنان خود بار دیگر در زمینه دعوای میان مجلس و دولت، به نحو بارز و آشکاری از دولت محمود احمدی نژاد حمایت کرد و نمایندگان و بویژه رییس مجلس را به صورت تحقیرآمیزی مورد عتاب قرار داد. متن سخنان رهبر ایران  
رهبر ایران در سخنان خود «با انتقاد از اقدام مسئولان در علنی کردن اختلافات افزودند: در این باره تذکر جدی داده شده است.»  
اشاره آیت الله خامنه ای به مواضع اخیر علی لاریجانی است که دولت محمود احمدی نژاد را به باد انتقاد گرفته و وی را به قانون شکنی متهم کرده بود. لاریجانی حتی مصوبه های مجلس را که از سوی محمود احمدی نژاد نادیده گرفته می شد راسا ابلاغ رسمی کرد. 
به نظر می رسد این «تذکر» آن قدر جدی بوده است که سبب شد تا علی لاریجانی هفته گذشته و پس از شش ماه وقفه، به سرعت جلسه سران قوا را برگزار کند و در آن وی و برادرش، رییس قوه قضاییه، از لزوم تعامل با دولت سخن بگویند، چرا که مجلس و قوه قضاییه با روی کار آمدن صادق لاریجانی، مدنآاساسا هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتند.
علی لاریجانی همچنین روز یکشنبه در آغاز جلسه علنی مجلس خواستار همدلی و صمیمیت میان مجلس و دولت شد. بدیهی است که «تذکر جدی» آیت الله علی خامنه ای در این زمینه، کفه ترازو را به نفع دولت احمدی نژاد سنگین کرده است.
در این زمینه نکته مهم دیگری در سخنان آیت الله خامنه ای به چشم می خورد و آن حمایت تلویحی از تجمع هواداران دولت تحت نام دانشجویان بسیجی، مقابل مجلس شورای اسلامی بر سر موضوع وقف دانشگاه آزاد اسلامی بود.
در این تجمع که اول تیرماه برگزار شد، افراد حاضر که از سوی نمایندگان هوادار دولت حمایت می شدند شعارهایی چون «ننگ ما، ننگ ما، رئيس مجلس ما»، «مجلس لاريجاني تو مشت رفسنجاني»، «خانه ملت وقف جاسبي»، «جاسبي خيانت مي كند مجلس حمايت مي كند» سر دادند و مهمتر از همه اعلام کردند که مجلس را به توپ خواهند بست. علی لاریجانی، رییس مجلس در واکنش به این تجمع، معترضان را افرادی «غوغاسالار»، «کج فهم» و« بی منطق» خواند.
حال با این پیشینه، رهبر جمهوری اسلامی در سخنان روز یکشنبه خود می گوید: «در این زمینه اظهار نظری نمی کنم البته شعارهای اکثر تجمع کنندگان بد نبود اما برخی شعارهای تند دادند که طبعاً این دانشجویان نیز باید نقدپذیر باشند.»
آیت الله خامنه ای در حالی به «نقد پذیر» بودن این دانشجویان رضایت می دهد که هم رییس مجلس شورای اسلامی و هم بسیاری زا نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواستار برخورد شدید با توهین کنندگان به مجلس شده بودند.
اگر این موضعگیری رهبر ایران را در کنار دیدگاه دیگر وی بگذاریم می توان پی برد که محور سخنان روز یکشنبه آیت الله خامنه ای دفاع کامل از دولت احمدی نژاد در دعوای دیگری است که میان اصولگرایان جریان دارد و آن جدال بر سر اسفندیار رحیم مشایی است
خامنه ای در جلسه روز یکشنبه، «درباره سخنان یکی از دانشجویان در انتقاد از عملکرد برخی همکاران رئیس جمهور گفت: من در این زمینه ورود و قضاوتی نمی کنم البته ممکن است اشکال و ایراد وارد باشد اما باید مسائل را اصلی – فرعی کرد و مراقب بود که مسائل درجه دوم، جای مسائل اصلی و تعیین کننده را نگیرد.»
اهمیت موضعگیری رهبر جمهوری اسلامی از آن رو روشن می شود که وی و سپاه پاسداران مهمترین حامی دولت محمود احمدی نژاد بودند که در جریان انتقادهای اصولگرایان سرشناسی چون آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، محمد یزدی، احمد توکلی و سید حسن فیروزآبادی، رییس ستاد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، از اسفندیار رحیم مشایی بر سر «مکتب ایرانی»، باید تکلیف خود را روشن می کردند.
آیت الله خامنه ای در اظهارات روز یکشنبه خود بر این نکته تاکید کرد که «باید مراقب بود مسائل درجه دوم، جای مسائل اصلی و تعیین کننده را نگیرد.» در ادبیات رهبر جمهوری اسلامی مشخص است که موضوع اسفندیار رحیم مشایی که به یک دغدغه برای اصولگرایان تبدیل شده است یک موضوع درجه دوم تلقی می شود و نباید دولت را به خاطر آن تحت فشار قرار داد.
از یکسال پیش که اعتراض های خیابانی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به شدت از سوی سپاه پاسداران و با دستور مستقیم رهبر جمهوری اسلامی ایران سرکوب شد آیت الله خامنه ای ذره ای از حمایت از دولت مطلوب خود عقب نشینی نکرده است.
اگر تا دیروز اصلاح طلبان مورد عتاب رهبر ایران بودند امروز به اصولگرایان نیز «تذکر جدی» داده می شود که از دولت محمود احمدی نژاد حمایت کنند. به نظر می رسد بازی درون اصولگرایان با موضعگیری های اخیر آیت الله خامنه ای به نفع احمدی نژاد رقم خورده است.یت اللهآ
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

۱۹ مرداد ۱۳۸۹

موج تازه حمله به رحیم مشایی؛ آیا چشم اسفندیار دولت دهم هدف قرار می گیرد؟

اظهارات تازه اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر رییس دولت دهم، در باره لزوم معرفی مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام، بار دیگر خشم اصولگرایانی را برانگیخت که از چند سال پیش چشم اسفندیار دولت محمود احمدی نژاد را نشانه رفته اند.
تفاوت دور تازه انتقادها از رحیم مشایی به دایره وسیع تر و بلندپایه تر منتقدین رییس دفتر محمود احمدی نژاد باز می گردد. در حالی که دایره منتقدین در گذشته بیشتر روحانیون درجه پایین، ائمه جمعه و یا حداکثر برخی از نمایندگان تندرو مجلس را در بر می گرفت این بار افراد استخوانداری در طیف اصولگرایان نظیر آیت الله محمد تقی مصباح یزدی ، آیت الله محمد یزدی و سرلشکر سید حسن فیروزآبادی پیکان حمله را به سوی اسفندیار رحیم مشایی نشانه رفته اند.
ویژگی این افراد حمایت از دولت اصولگرا در برابر مخالفان سر سخت آن در جامعه که در قالب جنبش سبز فعالیت می کنند و همراهی با خواسته های محمود احمدی نژاد است. اما به نظر می رسد به رغم هزینه های گسترده ای که اصولگرایان در یکسال گذشته برای دولت آقای احمدی نژاد صرف کرده اند و تا بی اعتبار کردن نظام جمهوری اسلامی به دلیل سرکوب گسترده معترضان به نتیجه انتخابات پیش رفته اند، این دولت نتوانسته نه در عرصه داخلی و بویژه اقتصادی سبد اصولگرایان را پر بار کند و نه در عرصه خارجی به امتیازگیری از قدرت های بین المللی در عرصه برنامه هسته ای دست بزند.
از سوی دیگر، گسترده شدن دایره اقتدار و چالش قوه مجریه با مجلس و قوه قضاییه که در برخوردهای اخیر آن با رییسان مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه رخ نمود و همچنین تلاش برای کنار زدن روحانیت از ارکان اصلی حکومت، اصولگرایان را به این نتیجه رسانده که دولت محمود احمدی نژاد در صدد خالی کردن زیر پای آنها با استفاده از امکانات این طیف است.
همچنین سخنان اسفندیار رحیم مشایی گامی در مسیر تبلیغات زودرس انتخابات ریاست جمهوری ارزیابی شده است که همواره محل نزاع و رقابت در طیف اصولگرایان بوده است.
با توجه به حملات شدید و گسترده ای که اصولگرایان سنتی علیه رحیم مشایی و به طور غیر مستقیم محمود احمدی نژاد صورت داده اند یک نکته بارز مشخص شد و آن اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران و آیت الله علی خامنه ای به رغم تمام تلاش های خود نمی توانند به جامعه و نظام بین المللی بقبولانند که سیستم سیاسی ایران با وجود اخراج اصلاح طلبان همچنان یکدست است.
در غیاب اصلاح طلبان در حکومت، اکنون اختلافات درون اصولگرایان به شدت رخ نموده و نتیجه آن سازگاری کوتاه مدت با یکدیگر و در نهایت حذف یکی از آنها در صورت ادامه حیات نظام جمهوری اسلامی است.
در این میان و برای حل بحران اخیر درون جناحی، موضعگیری دو نیروی اساسی در جمهوری اسلامی ایران ضروری است. نخست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در بسیاری از حوزه ها امتیازات زیادی از دولت محمود احمدی نژاد دریافت کرده و به عنوان مهمترین حامی پادگانی آن در آمده است. نیروی دوم، رهبر جمهوری اسلامی است که در خطبه های نمازجمعه روز 29 خرداد سال 1388 اعلام کرد که «نظرات آقای رییس جمهور به نظرات وی نزدیک است.»
آیت الله خامنه ای در یکسال گذشته بارها در داوری بین دولت و سایر نهادها بویژه مجلس شورای اسلامی به صراحت یا به صورت تلویحی جانب دولت احمدی نژاد را گرفته است. اکنون وی با توجه به موج شدید حملات علیه اسفندیار رحیم مشایی باید تصمیم بگیرد که همچنان از دولت محمود احمدی نژاد و شخص رییس دولت دهم حمایت کند یا اینکه قلوب سایر اصولگرایان را تحبیب نماید.
بی تردید موضع آیت الله خامنه ای در این زمینه کافی نخواهد بود چون این محمود احمدی نژاد است که با توجه به اطلاعش از نیاز نظام جمهوری اسلامی به وی اکنون در موضع برتری قرار دارد و بدون شک حاضر نخواهد شد تا از اسفندیار رحیم مشایی که گفته می شود مراد اوست دست بکشد.  
دولت دهم بدون آقای رحیم مشایی یکی از پایه های اصلی خود را از دست خواهد داد و شاید دستور رهبر جمهوری اسلامی به حذف وی، به قهر رییس دولت دهم برای پایداری بر موضع خود منجر شود.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis