۲۸ مهر ۱۳۸۶

یک استعفاء و چالش فراروی برنامه اتمی ایران

اعلام استعفای علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در روز شنبه، ۲۶ مهرماه، همانطور که انتظار می رفت بازتاب های زیادی در رسانه های جهان داشت و جملگی بر این نکته تاکید داشتند که وی با محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران اختلافات زیادی داشته است

اما به نظر می رسد که این استعفاء ناشی از تحمیل شرایطی است که در دوسال گذشته آقای لاریجانی با آن روبرو بوده و سرانجام وی را وادار کرده تا در شرایط حساسی خود را از پرونده اتمی ایران بیرون بکشد

علی لاریجانی زمانی به سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران رسید که محمود احمدی نژاد، رقیب انتخاباتی او به مقام ریاست جمهوری رسیده بود و از این رو بی دلیل نبود که فرزند آیت الله میرزا هاشم آملی به دلیل نزدیکی به رهبر جمهوری اسلامی برای جبران مافات آراء پایین او به این مقام رسید

یک دلیل عمده دیگر برای انتخاب لاریجانی به این سمت به رویه انتقادی او از پرونده هسته ای ایران باز می گشت که معتقد بود تیم اتمی ایران به سرپرستی حسن روحانی، امتیازات زیادی و به گفته او « در غلطان» که همانا تعلیق غنی سازی اورانیوم است به کشورهای غربی داده ولی در مقابل آن «آب نبات» گرفته است

اما در حال حاضر که وی از دایره تصمیم گیری برای پرونده اتمی ایران خارج می شود کارنامه او همچون محمود احمدی نژاد نه تنها درخشان نبوده و دستاورد خاصی بدنبال نداشته است بلکه اصرار بر روند تند و تیز مقابله با خواست جهانی به صدور دو قطعنامه علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل متحد و تشکیل جبهه واحدی از کشورهای مختلف علیه برنامه اتمی ایران انجامیده است
ولی نکته مهم این است که علی لاریجانی در برابر رییس جمهوری اسلامی از دیدگاه معتدل تری برخوردار و قائل به مذاکرات بیشتر با طرف های غربی بود

به نظر می رسد که کناره گیری علی لاریجانی پیروزی آشکاری برای محمود احمدی نژاد است و وی توانسته که گامی اساسی برای در دست گرفتن کامل پرونده هسته ای جمهوری اسلامی بردارد

اگر تا پیش از این علی لاریجانی در ارائه گزارش به رهبر جمهوری اسلامی صدای متفاوت تری از احمدی نژاد را بازتاب می داد جانشین او سعید جلیلی به دلیل نزدیکی به رییس جمهوری ایران همان چیزی را بازتاب خواهد داد که رییس و دوست او بدنبال آن است. این اتفاق نیز به معنای یکدستی بیشتر در پرونده هسته ای ایران است
نتیجه نیز از پیش آشکار است
همانطور که رییس جمهوری ایران در بسیاری از عرصه ها کارنامه ناموفقی از خود برجای گذاشته است در این عرصه نیز نه تنها توفیقی برای کشور به ارمغان نخواهد آورد بلکه به احتمال زیاد ایران را به صحنه درگیری و خشونت بیشتر در عرصه های بین المللی خواهد کشاند
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

۹ مهر ۱۳۸۶

سپاه؛ خونتای نظام اسلامی ظهور می کند؟

سردار محمد علی جعفری، فرمانده جدید سپاه پاسداران روز شنبه، هفتم مهرماه در اظهار نظر تازه ای به صورت آشکار از وظیفه اصلی این نیرو پرده برداشت و گفت که « ماموریت اصلی سپاه در حال حاضر مقابله با تهدیدهای داخلی است و سپس در صورت تهدید نظامی خارجی، به کمک ارتش خواهیم شتافت.»

مهار تهدید های داخلی نخستین بار نیست که از سوی مقامات این نیروی نظامی تکرار مطرح می شود ولی با نگاهی به تاریخ سه دهه انقلاب و فعالیت سپاه در قلب نظام سیاسی جمهوری اسلامی، همواره تهدیدهای خارجی در اولویت بیشتری قرار داشت و تهدیدات داخلی نیز صرفا آنچه که را در بر می گرفت که در خطر قرار گرفتن ارزش های اسلامی و انقلابی عنوان می شد.

بی تردید اظهارات تازه فرمانده سپاه پاسداران، ریشه در تعریف این نیروی نظامی به عنوان پاسدار ارزش های اسلامی و انقلابی دارد که از روز نخست تاسیس آن برای آن در نظر گرفته شده بود.

تا پیش از شروع جنگ هشت ساله میان ایران و عراق عمده ترین و تنها وظیفه سپاه پاسداران مقابله با نیروهای ضد حاکمیت روحانیون و گروه هایی بود که برچسب «منافق» یا «ضد انقلاب» به آنها زده می شد.

شروع جنگ سبب شد تا از سوی مقامات بلندپایه جمهوری اسلامی و در راس آن آیت الله خمینی، برای این نیرو وظیفه خارجی نیز تعریف شده و در صحنه های نبرد حتی حضوری فعال تر از ارتش که معمولا وظیفه دفاع از کشور را در برابر تهاجم خارجی را برعهده دارد، داشته باشد.

با پایان جنگ و لزوم بازسازی کشور، سپاه عملا یک گام به پیش گذاشت و با در اختیار گرفتن پروژه های اقتصادی و فعال شدن در عرصه بازسازی به توانایی فراتری در حوزه قدرت و سیاست ایران دست یابد. همزمان دخالت نیروهای بسیج در انتخابات مجلس چهارم و سپس پنجم نشان از برنامه ریزی برای ایفای نقشی فعال تر در ساختار مدیریت سیاسی جمهوری اسلامی توسط این نیرو داشت.

عصر اصلاحات زمانی بود که فرماندهان سپاه نقشی کاملا سیاسی و در عین حال با پوشش دفاع از ارزش های اسلامی و انقلابی برای خود تعریف کردند و در این میان حتی به « تهدید» ریاست جمهوری وقت در واقعه 18 تیرماه سال 1378 پرداختند.

به نظر می رسید که ظرفیت و فربه تر شدن این نیروی نظامی عملا به گونه ای پیش می رفت که سپاه برای خود نقشی فراتر از آنچه که داشت تصور می کرد و این در حالی بود که به گفته آگاهان سیاسی، حمایت رده های بالای نظام به رشد سریع تر سپاه در بدنه سیاسی نظام جمهوری اسلامی یاری بیشتری می رساند. در این میان سپاه بیشتر به عنوان نیرویی تعریف شد که در خط مقدم دفاع از نظام اسلامی در برابر تهدیدات داخلی و خارجی قرار دارد.

به نظر می رسد که تغییرات تازه در فرماندهی سپاه و واگذاری مدیریت نیروی بسیج به فرمانده جدید، نمایانگر تحلیل هایی در عمق ساختار سیاسی و رهبری جمهوری اسلامی است که به رغم قوت گرفتن حمله خارجی، اولویت را به ناآرامی و تهدیدات داخلی می دهد که می تواند بنیان نظام اسلامی را دچار تزلزل و حتی فروپاشی احتمالی نماید.

بر این اساس، صراحت در بیان وظیفه اساسی سپاه که همانا مقابله با تهدیدات داخلی است از یکسو چنگ و دندان نشان دادن به نیروهای داخلی است و از سوی دیگر به مثابه تعریف تازه ای از جایگاه سپاه پاسداران در ساختار آینده قدرت در نظام اسلامی است.

در این زمینه موارد زیر قابل ارزیابی است که بیانگر احتمالات گوناگون پیرامون نقش و آینده جایگاه سیاسی سپاه در قدرت است.

احتمال نخست، شکل گیری قدرت در ایران در دستان یک خونتای نظامی است. خونتا یا شورا متشکل از رهبران نظامی حاکم بر یک کشور است که تمام ساختار قدرت را در دست خود دارند. «خونتا» های نظامی نظیر آنچه که در آمریکای لاتین و یا نمونه جدیدتر که در میانمار شاهد آن هستیم، معمولا پایه قدرت خود را بر وابستگی به یک کشور قرار می دهند تا مورد حمایت سیاسی و مالی قرار گیرند.

ولی در ایران، سپاه بیشتر به عنوان نیرویی عمل می کند که خود حامی بسیاری از نیروهای انقلابی و شیعه در منطقه خاورمیانه به شمار می رود و تکیه آن بر اقتصاد رانتی است که نیازی به حمایت خارجی ندارد.

نظام اسلامی در حال حاضر وضعیتی شبیه به دیگر «خونتا»ها ندارد، چرا که در راس آن، ترکیبی از نظامیان و روحانیون قدرت را در دست دارند اما به نظر می رسد روندی که از انتخابات شورای دوم شهر تهران آغاز شد و در سه سال اخیر با انتخابات مجلس و ریاست جمهوری تکمیل شد در نهایت به جایی خواهد رسید که گرچه در ظاهر، رهبری عالی نظام در دست آیت الله خامنه ای خواهد بود ولی رده های دیگر قدرت و بویژه مدیریت اجرایی در ایران و پایین تر از آن، به طور کامل در اختیار نظامیان قرار خواهد گرفت.

در این رابطه باید به اخباری توجه کرد که از چند ماه پیش در رابطه با استعفای 70 تن از سرداران سپاه برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی منتشر شده است و بیانگر سازماندهی گسترده برای ادامه روند کنونی مجلس هفتم و حتی کنترل کامل تر بر آن است.

قدرت رهبری نیز تا زمانی می تواند ادامه یابد که آیت الله خامنه ای به عنوان کسی که بیشترین نقش را برای سپاه در ساختار قدرت تعریف کرده است، در بالاترین رده تصمیم گیری باقی بماند. در صورت درگذشت و غیبت احتمالی وی از رهبری نظام، به رغم آنکه قانون اساسی ساز وکار تعیین رهبری و دایره قدرت او را مشخص کرده است ولی تضمینی وجود ندارد که ولی فقیه آینده از اختیارات کنونی برخوردار باشد.

تعریف جدید برای وظیفه سپاه مسائل تازه ای بدنبال می آورد که پرداختن به آنها می تواند به شفاف شدن جهت گیری آینده قدرت در ایران کمک نماید. «مقابله با تهدیدات خارجی» طیف وسیعی از جهت گیری را برای سپاه پاسداران آشکار می کند که از سرکوب جنبش های آزادیخواه و شورش های صنفی و سیاسی آغاز می شود و تا در اختیار گرفتن مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی ایران به صورت کامل ادامه یابد.

در خصوص شق اول، سپاه به عنوان نیرویی که دارای ابزارهای نظامی وسیع و تجارب پیشین در سرکوبی نیروهای « ضد انقلاب» و حتی « اصلاح طلب» بوده است به این وضعیت خطرناک دامن می زند که هرگونه تحول خواهی و لزوم ایجاد تغییرات در ساختار سیاسی را به عنوان « تهدیدی برای امنیت ملی» و « فروپاشی نظام اسلامی » تحلیل کرده و به مقابله سرکوبگرانه با آن بپردازد. نشانه های چنین تحلیلی و بکار گیری آن در صحنه عمل، در دو سال اخیر شدت بیشتری گرفته است.

در شق دوم، سپاه این حق را برای خود قائل است تا برای جلوگیری از نفوذ بیشتر نیروهایی که از نظر آن صلاحیت « اداره جامعه اسلامی » را نداشته و « در برابر بیگانگان نرمش نشان می دهند»، با استفاده از امکانات گسترده خود در سراسر ایران بویژه بسیج، و با استفاده از یکی از مهمترین ابزارهای دمکراسی یعنی انتخابات، کادرهای خود را وارد مراکز قدرت نماید و عملا به حاکمیت «خونتا» در کشور شدت بخشد.

پیامد این وضعیت، نیز اعمال فشار و سرکوب بیشتر فعالان مدنی است که نمونه های آن در سالیان اخیر در معرض دید جهانیان قرار گرفته و واکنش های شدید بین المللی و سازمان های حقوق بشری را برانگیخته است.

  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis