اوضاع ایران در مرحله حساسی قرار دارد و به رغم زمستان سرد بازار اخبار کشور در رسانه های خارجی بسیار داغ است. به جرات کمتر رسانه ای را می توان یافت که در طول شبانه روز خبری از ایران را در سر خط اخبار خود نداشته باشد. تمام این تحولات نیز به یمن ظهور فردی آتشین مزاج و پرحرف به نام محمود احمدی نژاد است که امروز نام ایران را به بازی های خود پیوند داده است
از سوی دیگر پرونده هسته ای به زمین بازی پاره ای از دولتمردان جمهوری اسلامی تبدیل شده که در آن توپ منافع ملی هر از چند گاهی به اوت پرتاب شده و مردم تنها تماشاچی یا حداکثر توپ جمع کننده آن هستند که فقط باید فریاد بزنند که انرژی هسته ای حق مسلم ماست
فضای سیاسی و رسانه ای کشور با محدودیت ها، فیلتر کردن سایت های اینترنتی و بگیر و ببند های مطبوعاتی و روزنامه نگاران چنان تنگ شده است که نه تنها دود آن به چشم مردم و شهروندانی که براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی حقوق بسیاری دارند می رود بلکه این باور نیز برای حاکمان ایجاد شده است که اخبار فیلتر شده برای جامعه، حقایق مسلم هستند و دنیا نمی تواند هیچ اقدامی علیه ایران انجام دهد
از این روست که پیش از تصویب قطعنامه 1737 مدام در بوق و کرنا می شد و به مردم اطمینان قلبی داده می شد که پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت نخواهد رفت و اجماع جهانی حاصل نمی شود اما زمانی که قطعنامه تصویب شد اعلام گردید که قطعنامه مبنای حقوقی ندارد و « کاغذ پاره ای » بیش نیست
اکنون که تمام اخبار و جهت گیری جهانی به سمت تحریم و حملات نظامی پیش می رود سخن از آن است که اینها جنگ روانی بیش نیست و اعتباری ندارد. به نظر می رسد که در هر دو طرف ایران و آمریکا تندروهایی وجود دارند که بنا دارند ضعف های خود در عرصه داخلی را با درگیری در سطح جهانی لاپوشانی کرده و تهدید های فرضی را واقعی جلوه دهند
محمود احمدی نژاد که با شعار آوردن نفت بر سر سفره مردم و شعار های پوپولیستی روی کار آمد در یکسال و نیم گذشته نه تنها کمترین موفقیت اقتصادی داشته است بلکه سبب فرار گسترده سرمایه های داخلی و خارجی، بیکاری اقشار تحصیلکرده و اخیرا موج گرانی ها شده است که حرف و حدیث های پیرامون آن سبب استهزای مردم و سیاسیون شده است
از این روست که وی و تیم هسته ای جمهوری اسلامی با فرافکنی مشکلات و درست کردن لولوی هسته ای در پی پوشاندن ضعف های مدیریتی و ناکامی های جمهوری اسلامی هستند. این نظام که در دهه 1360 و به یمن جنگ با عراق و سرکوب و کشتار مخالفان خود پایه های خود را تحکیم بخشید همواره یا در بحران به سر برده است و یا خود در عرصه منطقه ای و جهانی بحران ساز بوده است
اما همواره بحران با بحرانی تازه تر فرونشانده شده است. به نظر می رسد که جمهوری اسلامی به نهایت ظرفیت خود رسیده است و همچنان که رژیم شاه در سال های 1355 تا 1357 به رغم قدرت برتر نظامی و پول بادآورده نفت به سرعت رو به زوال رفت زمان برای این نظام تئوکراسی به ساعت صفر نزدیک می شود و با حمله نظامی خارجی یا تنش های داخلی دچار فروپاشی شود. ولی کاش ایران عزیز در این میانه آسیب نبیند
0 نظر:
ارسال یک نظر